چشم دل بگشا

گرچه دنیای وبلاگ نویسی به سختی به من ثابت کرده که برای حفظ خاطرات و یادگار روزهایت، عاقلانه نیست که به وبلاگ تکیه کنی، اما می خوام این روزها رو در وبلاگ بنویسم، شاید به دلیل ساده ی اینکه احساس می کنم بدون نوشتن چیزی کم دارم

چشم دل بگشا

گرچه دنیای وبلاگ نویسی به سختی به من ثابت کرده که برای حفظ خاطرات و یادگار روزهایت، عاقلانه نیست که به وبلاگ تکیه کنی، اما می خوام این روزها رو در وبلاگ بنویسم، شاید به دلیل ساده ی اینکه احساس می کنم بدون نوشتن چیزی کم دارم

پست # 3

چند روزی که گذشت خونه نرفتم ... به جاش موندم همین جا وَ فقط وقت گذروندم وُ وقت گذروندم ... 

با اینهمه پنجشنبه یه روز خوب برام بود ... در موردش نوشتن برام یه کم سخته اما روی هم رفته روز خوبی بود ...

همون پنجشنبه سه تا از ناخن هام شکست  دومی دستِ راست هم گوشه اش پرید که بعدش باهاش یه کم ور رفتم وُ خوب شد 


این عکس رو برای امتحان میذارم : مال ِ دو سال پیشه ! با کاشی  درستش کردم ... 

نظرات 2 + ارسال نظر
پاییزی سه‌شنبه 27 مرداد 1394 ساعت 22:33

به به دختر هنرمندم. چقدرررررررر زیبا و قشنگههههه. من عاشق رنگ آبی ام... عاشق این کاشیکاریها....چرا دیگه کار نمیکنی؟ حیف نیست؟؟؟

مرسی پاییزی جونم
این رو دو سال پیش درست کردم... این مدت امکان اینکه وسایلش رو بیارم همین جا نبوده

یه بنده ی خدا شنبه 24 مرداد 1394 ساعت 22:41 http://myemotions.blog.ir/

به نام خدا. عکس باز نمی شود :)

سلام مرسی درستش کردم :)

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.